ارمنستان اولين كشور مسيحي
مسلماً سال ۲۰۰۱ در تاريخ ارمنستان از ارزش ويژه اي برخوردار است، چرا كه يك هزار و هفتصد سال از پذيرش رسمي دين مسيحيت در اين كشور مي گذرد و اين امر همواره باعث فخر و مباهات ارمنيان سراسر گيتي است كه ملت ارمني در تاريخ اولين ملتي است كه مسيحيت را در سال ۳۰۱ ميلادي بعنوان دين رسمي كشور برگزيده است. بدون شك سال ۳۰۱ ميلادي سبب تحول و دگرگوني عظيمي در سرنوشت ارمنستان گرديد، بطوريكه اگر ارامنه به مسيحيت، گرايش نمي يافتند چه بسا تاريخ سرنوشت ديگري را براي اين ملت رقم مي زد. بعنوان نمونه ابداع الفباي زبان ارمني در سال ۴۰۶ ميلادي توسط مسروپ ماشتوس ثمره گرايش به دين جديد و تلاش در راه اشاعه آن در اقصي نقاط ارمنستان بوده است.
لازم به ذكر است كه مسيحيت براي اولين بار توسط تاده ئوس (طاطاووس) و بارتوقيمئوس مقدس، دو حواري حضرت مسيح (ع) به ارمنستان آورده شد. به همين علت است كه كليساي ارمني ، كليساي حواري يا كليساي مرسلي خوانده مي شود، ولي بايستي يادآور شد كه هرگز اين نامگذاري تضعيف نقش گريگور لوساوريچ (گريگور روشنگر) در پايه ريزي و اشاعه مسيحيت در ارمنستان نيست بلكه لقب لوساوريچ خود بيانگر ارزش و احترام والايي است كه ارمنيان براي او قائل هستند.
گريگور فرزند آناك از خاندان ايراني پارت بود كه پس از كشته شدن پدرش، توسط دايه خود به بيزانس برده شد و بدين ترتيب در محيطي مسيحي رشد، تعليم و تربيت يافت و در آنجا همسري مسيحي به نام مريم اختيار كرد كه حاصل اين ازدواج دو فرزند بود. بعد از مدتي گريگور و مريم بنا به توافق طرفين از هم جدا شدند كه هر يك بصورت مستقل به ترويج دين مسيح بپردازند.
مريم وارد ديرشد و گريگورهمراه تيرداد سوم پسر خسرو پادشاه ارمنستان كه همراه خواهرش خسرودخت در بيزانس بسر مي برد، پس از مرگ خسرو، به قصد تصاحب تاج و تخت پدر به ارمنستان آمد. تيرداد پس از غلبه بر پادشاه ساساني و تصرف ارمنستان، روزي همراه ملازمان خود از معبد آناهيد ديدار كرد تا به اتفاق همراهان قوچ هايي قرباني كنند. وقتي نوبت گريگور رسيد او از اين كار امتناع ورزيد و ابراز داشت كه هيچگاه براي خداي سنگي قرباني نمي كند، چرا كه معتقد به خداي يگانه است و بدين ترتيب سبب خشم پادشاه شد. بدستور پادشاه گريگور را بعد از شكنجه هاي فراوان به سياه چال آرتاشات كه ((خورويراپ)) ناميده مي شود، انداختند.
سالها بعد، تعدادي از راهبه هاي مسيحي كه از آزار و اذيت روميان بستوه آمده بودند،غافل از سرنوشت دردناكي كه انتظارشان را مي كشيد به ارمنستان پناه آوردند كه به دستور تيرداد سوم به شكل فجيعي بقتل رسيدند. براساس شواهد تاريخي تيرداد پس از اين ماجرا از لحاظ روحي و جسمي به شدت بيمار شد بطوريكه اطباء از درمان او عاجز ماندند. خسرودخت خواهر پادشاه شبي در خواب ديد كه فقط زنداني سياه چال قادر به درمان پادشاه است. بدين صورت گريگور پس از چهارده سال از سياه چال رهايي يافت و پادشاه را شفا داد. اين اتفاق سبب شد كه پادشاه و اطرافيانش به مسيحيت گرايش يابند و اينگونه در سال ۳۰۱ پس از ميلاد به فرمان تيرداد، مسيحيت بعنوان دين رسمي كشور ارمنستان اعلام گرديد. شايان ذكر است كه به موجب نقش بنيادين گريگور در اشاعه و ترويج مسيحيت در اقصي نقاط ارمنستان، نام فرقه ديني ارمنيان (گريگوري) خوانده مي شود.
خدا يعني عشق
مروري اجمالي بر مسيحيت و برخي عقايد مسيحيان
بيشتر از يک ميليارد نفر در جهان مسيحي هستند و اين يعني چيزي در حدود يک چهارم مردم روي زمين. در ميان اديان سامي هيچ يک به اندازه مسيحيت پيرو نداشته و به سادگي در فرهنگهاي مختلف نفوذ نکردهاند. مسيحيت از آسيا آغاز شد، به اروپا رفت و از آنجا به آمريکا، آفريقا و اقيانوسيه راه پيدا کرد. گسترش اين دين – هرچند در بعضي مواقع با شمشير و استعمار همراه بوده
– بيشتر از همه مديون پيام انساني مسيح مبتني بر عشقورزي و علاوه بر آن توانايي بسيار بالاي اين دين براي انطباق با شرايط مختلف محيطي و فرهنگي است. در اين مقاله سعي شده با نگاهي کوتاه و مختصر به جنبههاي مختلف اعتقادي دين مسيحيت و سپس ارائه توضيحي درباره شاخههاي مختلف آن، موجبات آشنايي بيشتر دوستان با اين دين زيبا فراهم آيد
مقدمه
ظهور مسيحيت کاملا وابسته به شخصي به نام عيسي مسيح بود که در بيت لحم ( جنوب اورشليم و فلسطين امروزي ) در يک آغل و از مادري باکره به دنيا آمد. عيسي، يهودي زاده شد و در طول زندگي و تعليمات خود هيچگاه سعي نکرد دين گذشتگان را نفي کند و يا حتي مدعي به وجود آوردن ديني جديد شود. دين مردمان آن روزگار ( يهوديت ) بر اساس تعاليم موسي و ده فرمان معروف وي شکل گرفته بود اما مانند هر دين ديگري، در طول تاريخ، انحرافاتي در آن حاصل گشته بود و عيسي تنها تلاش کرد تا نقش مصلح اين دين را ايفا کند.
همانطور که ميدانيم کتاب دين يهود، تورات است که مسيحيان از آن با عنوان عهد عتيق ياد ميکنند و احترامي برابر با کتاب ويژه خود انجيل ( يا عهد جديد ) براي آن قائل هستند. لذا به هيچ وجه شايسته نيست که ميراث يهود در دين مسيح، ناديده گرفته شود. براي مثال دو فرمان زير که از زبان مسيح گفته شده، چيزي جز تکرار تورات نيست : « تو بايد خداي خود را از دل و جان و با تمام انديشهات دوست داشته باشي » و « تو بايد همسايه خود را همانند خود دوست بداري ».
مرز بين مسيحيت و ديگر اديان سامي در تاکيد بيش از حد اين دين در عشق و محبت خلاصه ميشود : خداوند عشق محض است. در زماني که فلسطين در اشغال روميان بود، يهوديان چشم به راه يک نجاتبخش بودند و در اين هنگام مسيح ظهور کرد. روميان منطقا ميبايست از پديدار شدن مردي صلحجو در ميان مردم تحت سلطه خود خوشنود ميشدند ولي بر خلاف اين امر، عيسي را – چنانچه خواهيم ديد – محاکمه و سپس شکنجه کردند تا پيشبينيهاي کتاب مقدس محقق شود و عيسي، مسيح ( برگزيده خدا ) گردد.
پس از شکنجه مسيح بر بالاي صليب و مرگ وي، پيروان وي از ترس تعقيب و آزار خود را مخفي مينمودند اما همانگونه که کتاب مقدس يهوديان (تورات) پيشبيني کرده بود، سه روز پس از کشته شدن مسيح، رستاخيري روي داد. عيسي در طول چهل روز ( از عيد فصح تا عيد معراج ) بارها و بارها بر افراد و در مکانهاي مختلف ظاهر شد. حتي کساني مثل تامس مقدس ( حواري مسيح ) براي باور کردن معجزه بازگشت مسيح، به بدن وي دست ميزدند تا وجود حقيقي وي را باور کنند. بعد از اين واقعه، ناکامي ناشي از مرگ اين منجي، به شوري از ايمان جديد تبديل شد.
در مسيحيت، عيسي را « پسر خدا » ناميده و وي را تجسم خداوند بر روي زمين دانستهاند. مسيح از خود کتابي برجاي نگذاشت و انجيل ساليان سال پس از مرگ وي در چهار نسخه ( که اختلافاتي با هم دارند ) از ماجراي زندگاني وي تهيه شد. بر اساس اين کتابها عيسي در نزديکي رود اردن زاده ميشود و سپس در سي سالگي توسط يحيي تعميددهنده، در رود اردن تعميد داده ميشود. پس از آن روح خداوند مانند کبوتري در آسمان ظاهر شده، صدايي به گوش ميرسد که ميگويد « اين پسر عزيز من است که از او خوشنودم ». عيسي پيش از شروع به دعوت مردم، چهل روز را در بيابان با ابليس و وسوسههاي شيطاني مبارزه ميکند و در نهايت پيروزمندانه باز ميگردد.
پس از بازگشت از بيابان، عيسي براي اثبات مسيحا بودن خود رشتهاي از معجزات را انجام ميدهد. ديوان را از بدن ديوانگان خارج ميکند، نابينايان را شفا ميدهد. مفلوجين، جذامزدگان و لالها را درمان ميکند. مردگان را زنده ميسازد، روي آب راه ميرود و با سبدي نان و چند ماهي، چهار هزار نفر را سير ميگرداند. در حين معجزات نيز برخي از تعاليم خود را براي مردم بيان ميکند و در عين حال، ۱۲ نفر از حواريون و همراهان خود را براي رساندن پياماش به مردمان انتخاب مينمايد. مسيح به حواريون خود قدرت شفا بخشي بيماران و برخي معجزات – حتي احياي اموات – را داده ( متي ۸ / ۱۰ ) و به آنان اعلام ميکند تا بدون عبور از سرزمينها غير يهودي به مردم اعلام نمايند که پادشاهي آسمان نزديک است. مسيح به آنان ميگويد : « پيش از آنکه به تمام شهرهاي اسرائيل برويد، پسر انسان خواهد آمد.. آنها عدهاي از شما را خواهند کشت… اما مويي از سر شما کم نخواهد شد !
در تعاليم عيسي مخالفت شديد وي با روحانيت يهود و ملايان و معلمين شريعت کاملا آشکار است. در انجيلها از سفر عيسي به شهرهاي مختلف صحبت ميشود و در انتهاي اين سفرها، مسيح به اورشليم وارد ميگردد. کاهنان يهودي که مسيح را بر ضد خود ميبينند نقشهاي براي کشتن وي طرح ميکنند و يهودا را راضي مينمايند که در برابر سي سکه نقره، عيسي را به آنان تسليم کند. پس از دستگيري عيسي، تمامي حواريون از ترس متفرق ميشوند و حتي شمعون که به خاطر مقاومت زياد ملقب به سنگ خارا بود قبل از فرار سه بار با گفتن « لعنت خدا بر من اگر اين مرد را بشناسم » عيسي را انکار ميکند و بدين صورت پيشبينيهاي کتاب مقدس بار ديگر واقعيت پيدا مينمايد.
شوراي عالي يهود عيسي را به مرگ محکوم، و فرماندار رومي به نام پيلاطوس براي جلوگيري از شورش يهوديان، اين حکم را قبول ميکند. عيسي را تازيانه ميزنند و تاجي از خار بر سرش ميگذارند و در مکاني به جلجتا ( به معني جمجمه ) مصلوباش مينمايند. عيسي از ظهر تا ساعت ۳ بر صليب ميماند و سپس با دوبار فرياد « ايلي، ايلي، لما سبقتني » يعني « خداي من، خداي من، چرا مرا ترک کردي ؟ » جان ميسپارد. پس از مرگ عيسي، يوسف اهل رامه جسد وي را در کتاني پيچيده و در مقبره خويش ميگذارد
و سنگ بزرگي بر روي آن قرار ميدهد و مردم به پاسداري از مقبره ميايستند تا طرفداران عيسي، به جسد وي دست رسي پيدا نکنند. بعد از سه روز دو زن براي تدهين جسد عيسي به مقبره يوسف ميروند ولي ناگهان زمين لرزهاي شديد روي ميدهد و فرشته خدا از آسمان نازل شده، سنگ را به کناري زده و مقبره خالي را به آنان نشان ميدهد. در طول چهل روز آينده، مسيح به مريم مجدليه، مردم و شاگرداناش ظاهر ميشود و آنان را مامور ميکند تا در تمام نقاط دنيا سفر کنند و به مردم بگويند « کسي که ايمان آورد و تعميد گيرد، نجات خواهد يافت و آنکه ايمان نياورد، محکوم خواهد شد ».
حال که به اختصار با تاريخچه ايجاد اين دين آشنا شديم، به توضيح برخي عقايد مسيحيت و همچنين شاخه بندي اعتقادي آن ميپردازيم.
تثليث در برابر خداوند واحد
تثليت به معناي پدر، پسر و روح القدس است. پدر يعني خداوند، پسر يعني مسيح و روح القدس ارتباط اين دو است. تثليث در ميان بسياري از مخالفين مسيحيت اين اعتقاد را به وجود آورده که اين دين از توحيد واقعي به دور افتاده است اما خود مسيحيان اين ادعا را قبول ندارند. از نظر آنها پسر و روح القدس تنها و تنها جلوههاي ديگري از خداوند پدر هستند. کشيش آتاتاسايي ميگويد :
« ما يک خدا را در سه روح ميپرستيم و اين سهگانگي نه در ذات خداوند خللي ايجاد ميکند و نه موجب آشفتگي ميشود. هرچه که پدر هست، پسر و روح القدس نيز همان هستند. هر سه ناآفريده و هرسه ادراک ناپذيرند و هرسه ابدي هستند. بنابراين، پدر، پسر و روح القدس هرسه خدا هستند، اما نه سه خدا، بلکه يک خدا ».
مسلماً سال ۲۰۰۱ در تاريخ ارمنستان از ارزش ويژه اي برخوردار است، چرا كه يك هزار و هفتصد سال از پذيرش رسمي دين مسيحيت در اين كشور مي گذرد و اين امر همواره باعث فخر و مباهات ارمنيان سراسر گيتي است كه ملت ارمني در تاريخ اولين ملتي است كه مسيحيت را در سال ۳۰۱ ميلادي بعنوان دين رسمي كشور برگزيده است. بدون شك سال ۳۰۱ ميلادي سبب تحول و دگرگوني عظيمي در سرنوشت ارمنستان گرديد، بطوريكه اگر ارامنه به مسيحيت، گرايش نمي يافتند چه بسا تاريخ سرنوشت ديگري را براي اين ملت رقم مي زد. بعنوان نمونه ابداع الفباي زبان ارمني در سال ۴۰۶ ميلادي توسط مسروپ ماشتوس ثمره گرايش به دين جديد و تلاش در راه اشاعه آن در اقصي نقاط ارمنستان بوده است.
لازم به ذكر است كه مسيحيت براي اولين بار توسط تاده ئوس (طاطاووس) و بارتوقيمئوس مقدس، دو حواري حضرت مسيح (ع) به ارمنستان آورده شد. به همين علت است كه كليساي ارمني ، كليساي حواري يا كليساي مرسلي خوانده مي شود، ولي بايستي يادآور شد كه هرگز اين نامگذاري تضعيف نقش گريگور لوساوريچ (گريگور روشنگر) در پايه ريزي و اشاعه مسيحيت در ارمنستان نيست بلكه لقب لوساوريچ خود بيانگر ارزش و احترام والايي است كه ارمنيان براي او قائل هستند.
گريگور فرزند آناك از خاندان ايراني پارت بود كه پس از كشته شدن پدرش، توسط دايه خود به بيزانس برده شد و بدين ترتيب در محيطي مسيحي رشد، تعليم و تربيت يافت و در آنجا همسري مسيحي به نام مريم اختيار كرد كه حاصل اين ازدواج دو فرزند بود. بعد از مدتي گريگور و مريم بنا به توافق طرفين از هم جدا شدند كه هر يك بصورت مستقل به ترويج دين مسيح بپردازند.
مريم وارد ديرشد و گريگورهمراه تيرداد سوم پسر خسرو پادشاه ارمنستان كه همراه خواهرش خسرودخت در بيزانس بسر مي برد، پس از مرگ خسرو، به قصد تصاحب تاج و تخت پدر به ارمنستان آمد. تيرداد پس از غلبه بر پادشاه ساساني و تصرف ارمنستان، روزي همراه ملازمان خود از معبد آناهيد ديدار كرد تا به اتفاق همراهان قوچ هايي قرباني كنند. وقتي نوبت گريگور رسيد او از اين كار امتناع ورزيد و ابراز داشت كه هيچگاه براي خداي سنگي قرباني نمي كند، چرا كه معتقد به خداي يگانه است و بدين ترتيب سبب خشم پادشاه شد. بدستور پادشاه گريگور را بعد از شكنجه هاي فراوان به سياه چال آرتاشات كه ((خورويراپ)) ناميده مي شود، انداختند.
سالها بعد، تعدادي از راهبه هاي مسيحي كه از آزار و اذيت روميان بستوه آمده بودند،غافل از سرنوشت دردناكي كه انتظارشان را مي كشيد به ارمنستان پناه آوردند كه به دستور تيرداد سوم به شكل فجيعي بقتل رسيدند. براساس شواهد تاريخي تيرداد پس از اين ماجرا از لحاظ روحي و جسمي به شدت بيمار شد بطوريكه اطباء از درمان او عاجز ماندند. خسرودخت خواهر پادشاه شبي در خواب ديد كه فقط زنداني سياه چال قادر به درمان پادشاه است. بدين صورت گريگور پس از چهارده سال از سياه چال رهايي يافت و پادشاه را شفا داد. اين اتفاق سبب شد كه پادشاه و اطرافيانش به مسيحيت گرايش يابند و اينگونه در سال ۳۰۱ پس از ميلاد به فرمان تيرداد، مسيحيت بعنوان دين رسمي كشور ارمنستان اعلام گرديد. شايان ذكر است كه به موجب نقش بنيادين گريگور در اشاعه و ترويج مسيحيت در اقصي نقاط ارمنستان، نام فرقه ديني ارمنيان (گريگوري) خوانده مي شود.
خدا يعني عشق
مروري اجمالي بر مسيحيت و برخي عقايد مسيحيان
بيشتر از يک ميليارد نفر در جهان مسيحي هستند و اين يعني چيزي در حدود يک چهارم مردم روي زمين. در ميان اديان سامي هيچ يک به اندازه مسيحيت پيرو نداشته و به سادگي در فرهنگهاي مختلف نفوذ نکردهاند. مسيحيت از آسيا آغاز شد، به اروپا رفت و از آنجا به آمريکا، آفريقا و اقيانوسيه راه پيدا کرد. گسترش اين دين – هرچند در بعضي مواقع با شمشير و استعمار همراه بوده
– بيشتر از همه مديون پيام انساني مسيح مبتني بر عشقورزي و علاوه بر آن توانايي بسيار بالاي اين دين براي انطباق با شرايط مختلف محيطي و فرهنگي است. در اين مقاله سعي شده با نگاهي کوتاه و مختصر به جنبههاي مختلف اعتقادي دين مسيحيت و سپس ارائه توضيحي درباره شاخههاي مختلف آن، موجبات آشنايي بيشتر دوستان با اين دين زيبا فراهم آيد
مقدمه
ظهور مسيحيت کاملا وابسته به شخصي به نام عيسي مسيح بود که در بيت لحم ( جنوب اورشليم و فلسطين امروزي ) در يک آغل و از مادري باکره به دنيا آمد. عيسي، يهودي زاده شد و در طول زندگي و تعليمات خود هيچگاه سعي نکرد دين گذشتگان را نفي کند و يا حتي مدعي به وجود آوردن ديني جديد شود. دين مردمان آن روزگار ( يهوديت ) بر اساس تعاليم موسي و ده فرمان معروف وي شکل گرفته بود اما مانند هر دين ديگري، در طول تاريخ، انحرافاتي در آن حاصل گشته بود و عيسي تنها تلاش کرد تا نقش مصلح اين دين را ايفا کند.
همانطور که ميدانيم کتاب دين يهود، تورات است که مسيحيان از آن با عنوان عهد عتيق ياد ميکنند و احترامي برابر با کتاب ويژه خود انجيل ( يا عهد جديد ) براي آن قائل هستند. لذا به هيچ وجه شايسته نيست که ميراث يهود در دين مسيح، ناديده گرفته شود. براي مثال دو فرمان زير که از زبان مسيح گفته شده، چيزي جز تکرار تورات نيست : « تو بايد خداي خود را از دل و جان و با تمام انديشهات دوست داشته باشي » و « تو بايد همسايه خود را همانند خود دوست بداري ».
مرز بين مسيحيت و ديگر اديان سامي در تاکيد بيش از حد اين دين در عشق و محبت خلاصه ميشود : خداوند عشق محض است. در زماني که فلسطين در اشغال روميان بود، يهوديان چشم به راه يک نجاتبخش بودند و در اين هنگام مسيح ظهور کرد. روميان منطقا ميبايست از پديدار شدن مردي صلحجو در ميان مردم تحت سلطه خود خوشنود ميشدند ولي بر خلاف اين امر، عيسي را – چنانچه خواهيم ديد – محاکمه و سپس شکنجه کردند تا پيشبينيهاي کتاب مقدس محقق شود و عيسي، مسيح ( برگزيده خدا ) گردد.
پس از شکنجه مسيح بر بالاي صليب و مرگ وي، پيروان وي از ترس تعقيب و آزار خود را مخفي مينمودند اما همانگونه که کتاب مقدس يهوديان (تورات) پيشبيني کرده بود، سه روز پس از کشته شدن مسيح، رستاخيري روي داد. عيسي در طول چهل روز ( از عيد فصح تا عيد معراج ) بارها و بارها بر افراد و در مکانهاي مختلف ظاهر شد. حتي کساني مثل تامس مقدس ( حواري مسيح ) براي باور کردن معجزه بازگشت مسيح، به بدن وي دست ميزدند تا وجود حقيقي وي را باور کنند. بعد از اين واقعه، ناکامي ناشي از مرگ اين منجي، به شوري از ايمان جديد تبديل شد.
در مسيحيت، عيسي را « پسر خدا » ناميده و وي را تجسم خداوند بر روي زمين دانستهاند. مسيح از خود کتابي برجاي نگذاشت و انجيل ساليان سال پس از مرگ وي در چهار نسخه ( که اختلافاتي با هم دارند ) از ماجراي زندگاني وي تهيه شد. بر اساس اين کتابها عيسي در نزديکي رود اردن زاده ميشود و سپس در سي سالگي توسط يحيي تعميددهنده، در رود اردن تعميد داده ميشود. پس از آن روح خداوند مانند کبوتري در آسمان ظاهر شده، صدايي به گوش ميرسد که ميگويد « اين پسر عزيز من است که از او خوشنودم ». عيسي پيش از شروع به دعوت مردم، چهل روز را در بيابان با ابليس و وسوسههاي شيطاني مبارزه ميکند و در نهايت پيروزمندانه باز ميگردد.
پس از بازگشت از بيابان، عيسي براي اثبات مسيحا بودن خود رشتهاي از معجزات را انجام ميدهد. ديوان را از بدن ديوانگان خارج ميکند، نابينايان را شفا ميدهد. مفلوجين، جذامزدگان و لالها را درمان ميکند. مردگان را زنده ميسازد، روي آب راه ميرود و با سبدي نان و چند ماهي، چهار هزار نفر را سير ميگرداند. در حين معجزات نيز برخي از تعاليم خود را براي مردم بيان ميکند و در عين حال، ۱۲ نفر از حواريون و همراهان خود را براي رساندن پياماش به مردمان انتخاب مينمايد. مسيح به حواريون خود قدرت شفا بخشي بيماران و برخي معجزات – حتي احياي اموات – را داده ( متي ۸ / ۱۰ ) و به آنان اعلام ميکند تا بدون عبور از سرزمينها غير يهودي به مردم اعلام نمايند که پادشاهي آسمان نزديک است. مسيح به آنان ميگويد : « پيش از آنکه به تمام شهرهاي اسرائيل برويد، پسر انسان خواهد آمد.. آنها عدهاي از شما را خواهند کشت… اما مويي از سر شما کم نخواهد شد !
در تعاليم عيسي مخالفت شديد وي با روحانيت يهود و ملايان و معلمين شريعت کاملا آشکار است. در انجيلها از سفر عيسي به شهرهاي مختلف صحبت ميشود و در انتهاي اين سفرها، مسيح به اورشليم وارد ميگردد. کاهنان يهودي که مسيح را بر ضد خود ميبينند نقشهاي براي کشتن وي طرح ميکنند و يهودا را راضي مينمايند که در برابر سي سکه نقره، عيسي را به آنان تسليم کند. پس از دستگيري عيسي، تمامي حواريون از ترس متفرق ميشوند و حتي شمعون که به خاطر مقاومت زياد ملقب به سنگ خارا بود قبل از فرار سه بار با گفتن « لعنت خدا بر من اگر اين مرد را بشناسم » عيسي را انکار ميکند و بدين صورت پيشبينيهاي کتاب مقدس بار ديگر واقعيت پيدا مينمايد.
شوراي عالي يهود عيسي را به مرگ محکوم، و فرماندار رومي به نام پيلاطوس براي جلوگيري از شورش يهوديان، اين حکم را قبول ميکند. عيسي را تازيانه ميزنند و تاجي از خار بر سرش ميگذارند و در مکاني به جلجتا ( به معني جمجمه ) مصلوباش مينمايند. عيسي از ظهر تا ساعت ۳ بر صليب ميماند و سپس با دوبار فرياد « ايلي، ايلي، لما سبقتني » يعني « خداي من، خداي من، چرا مرا ترک کردي ؟ » جان ميسپارد. پس از مرگ عيسي، يوسف اهل رامه جسد وي را در کتاني پيچيده و در مقبره خويش ميگذارد
و سنگ بزرگي بر روي آن قرار ميدهد و مردم به پاسداري از مقبره ميايستند تا طرفداران عيسي، به جسد وي دست رسي پيدا نکنند. بعد از سه روز دو زن براي تدهين جسد عيسي به مقبره يوسف ميروند ولي ناگهان زمين لرزهاي شديد روي ميدهد و فرشته خدا از آسمان نازل شده، سنگ را به کناري زده و مقبره خالي را به آنان نشان ميدهد. در طول چهل روز آينده، مسيح به مريم مجدليه، مردم و شاگرداناش ظاهر ميشود و آنان را مامور ميکند تا در تمام نقاط دنيا سفر کنند و به مردم بگويند « کسي که ايمان آورد و تعميد گيرد، نجات خواهد يافت و آنکه ايمان نياورد، محکوم خواهد شد ».
حال که به اختصار با تاريخچه ايجاد اين دين آشنا شديم، به توضيح برخي عقايد مسيحيت و همچنين شاخه بندي اعتقادي آن ميپردازيم.
تثليث در برابر خداوند واحد
تثليت به معناي پدر، پسر و روح القدس است. پدر يعني خداوند، پسر يعني مسيح و روح القدس ارتباط اين دو است. تثليث در ميان بسياري از مخالفين مسيحيت اين اعتقاد را به وجود آورده که اين دين از توحيد واقعي به دور افتاده است اما خود مسيحيان اين ادعا را قبول ندارند. از نظر آنها پسر و روح القدس تنها و تنها جلوههاي ديگري از خداوند پدر هستند. کشيش آتاتاسايي ميگويد :
« ما يک خدا را در سه روح ميپرستيم و اين سهگانگي نه در ذات خداوند خللي ايجاد ميکند و نه موجب آشفتگي ميشود. هرچه که پدر هست، پسر و روح القدس نيز همان هستند. هر سه ناآفريده و هرسه ادراک ناپذيرند و هرسه ابدي هستند. بنابراين، پدر، پسر و روح القدس هرسه خدا هستند، اما نه سه خدا، بلکه يک خدا ».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر